شهید یاور معروفخانی



شهید۱شهید یاور معروف خانی، فرزند حیدر، به سال۱۳۳۷ در شهرستان زنجان بدنیا آمد. دوران تحصیل را در روستای شناط، از توابع تاکستان شهرستان ابهر آغاز کرد و موفق به اخذ دیپلم متوسطه شد. یاور در دوران پیروزی انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت فعال داشت و در جریان وقایع انقلاب قرار می گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یاور پس از اخذ دیپلم به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد؛ ولی درآبان ماه ۱۳۶۰ از آن کناره گیری کرد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد؛ و در واحد عملیات سپاه ابهر به کار پرداخت. پس از مدتی برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان امام حسین (ع) رفت. در خلال این دوره آموزشی که به فرماندهی فرحزاد انجام می شد؛ گردان حر تشکیل شد و قاسم رضایی فرمانده گردان و یاور معروفخانی جانشین وی در گردان معرفی گردید. این گردان به جبهه سوسنگرد اعزام شد. از جمله عملیاتهایی که یاور در آن شرکت داشت عملیات بیت المقدس بود. یاور معروفخانی در تمام سال ۱۳۶۱ در جبهه بود و شهادت برادرش علی نیز نتوانست او را از مناطق عملیاتی دور کند. اما یاور در حالی که فرماندهی محور عملیاتی لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) را بر عهده داشت. صبح روز۲۰ آبان ۱۳۶۱ در جریان عملیات محرم در منطقه عین خوش در اثر اصابت دو ترکش بسیار ریز به سر و قفسه سینه به شدت مجروح و در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.


 

 

رفته بودی که بازگردی

رفته بودی که دیو خصم را به پیکار جوانمردانه از وطن بیرون برانی.

دیو خصم را یارای پیکار با تو نبود از در حیله درآمد و به جادوی سیاه رستم را به بند کشید.

چه جوانمردانه جان دادی در راه مام وطن

چه گل های سرخی که از خون پاکت بر دامان مادر وطن روییدند

عطر گل سرخ بود که روحم را نوازش داد

عطر گل سرخ بود که پاکی قلبت را به خاطرم آورد

عطر گل سرخ بود که لغزش اشک بر گونه های مادرت را سبب شد

شاید اگر بودی، روزی ملاقاتت میکردم و برایم از خصم دشمن و جوانمردی دوستان میگفتی

برایم از پاکی و خالصی یارانت تعریف میکردی از صبر و استقامت همرزم هایت با افتخار میگفتی 

اما اکنون که نیستی و روان پاکت نظاره گر ماست هنوز هم عطر گل سرخ از دامان مادر وطن استشمام میشود.


 

وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از شهادتم چشم های مرا باز بگذارید تا بدانند که این راه را با آگاهی و چشم باز انتخاب کرده ام و دستهایم را بیرون بگذارید تا بدانند به خاطر دنیا به این راه نرفته ام و دنیا پرستان بدانند که چیزی با خود نبرده ام و مشتانم را گره کنید تا ظالمان و کافران و منافقان بدانند که جسم بی جان من نیز لحظه ای آرام نخواهد بود .یاورمعروف خانی

 


برادر شهیدم!

قدر دان خون پاکت هستم و راه روشنت را ادامه خواهم داد.

من خواهر کوچک تو در کسوت یک پزشک تمام تلاش خود را خواهم کرد تا با نیتی خالص در راه خدمت به هموطنانم قدم بردارم.

اگر تو از جان خود گذشتی تا وطن پابرجا بماند من از دل و جان برای کاهیدن دردها و آلام هموطنانم تلاش خواهم کرد تا پاسدار خون پاکت باشم.

ای شهید والا مقام!

ای آبرومند نزد پرودگار!

برای ما هموطنان خود بسیار دعا کن.

دعا کن تا از حرص و هوس مادیات به دور باشیم تا قلبمان روشن شود و در راه نیکی ها و مهربانی ها قدم بگذاریم.

و برای ظهور منجی این جهان دعا کن.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 

 

 

 

 

 

 


پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، یاور پس از اخذ دیپلم به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد ولی در آبان ۱۳۶۰ از آن کناره گیری کرد و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پذیرفته شد و در واحد عملیات سپاه ابهر به کار پرداخت . از این زمان ، او بخش اعظم اوقات خود را در سپاه می گذراند . یعقوب یار گلی یکی از دوستان و همرزمان یاور در این باره می گوید :
در آبان سال ۱۳۶۰ که یاور وارد سپاه شد ، پس از مدتی برای گذراندن دوره آموزشی به پادگان امام حسین(ع) تهران رفتیم. در خلال این دوره آموزشی ، گردان حر تشکیل شد و در بین نیروهای حاضر دو نفر برای فرماندهی گردان پیشنهاد شدند . یکی قاسم رضایی و دیگری یاور معروفخانی . در نتیجه قاسم رضایی فرمانده گردان و یاور ، جانشین وی شد . این گردان به جبهه سوسنگرد اعزام گردید و در مدتی که در جبهه سوسنگرد بودیم فعالانه تلاش می کرد .از جمله عملیاتی که یاور در آن شرکت داشت ؛ عملیات بیت المقدس بود .یاور معروفخانی در تمام سال ۱۳۶۱ در جبهه بود و شهادت برادرش علی نتوانست او را از مناطق عملیاتی دور کند . او که اینک فرماندهی محور عملیات لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع)را به عهده داشت ، برای هدایت عملیات محرم آماده می شد .


یاور معروفخانی صبح روز ۲۰ آبان ۱۳۶۱ در جریان عملیات محرم در منطقه عین خوش در اثر اصابت ترکش بسیار ریز به سر و قفسه سینه به شدت مجروح شد . ترکش اصابت کرده به سر به مغز و ترکش فرو رفته در سینه به ریه ها رسیده و ریه ها ی او را دچار خونریزی کرده بود . او را با آمبولانس به سوی بیمارستان حرکت دادند اما بین راه و در نزدیکی اندیمشک به شهادت رسید .جنازه او را به ابهر انتقال دادند و در گار شهدای این شهر به خاک سپردند.


 

باز هم پاییز 

و

باز هم خبر شهادت.

بازهم ضجه های مادری برای فرزند برومندش.

بازهم فریاد خداوندا جگرگوشه ام را با سید الشهدا مشحور گردان!

باز هم جانی که از دست رفت تا مشتی از خاک وطن از دست نرود.

برادرشهیدم! یاور جان!

در کدامین طنین اذان صبح، از کابوس زندگی به رویای صادق ایثار و شهادت بازگشتی؟

مگر با خدای خود چه عهد سختی بستی که از فدای جان در راه وطن ابا نکردی؟

شیر حلال مادرت بود یا نان حلال سفره ی پدرت، که برای ایثار در راه وطن و برای هموطن، لحظه ای درنگ نکردی؟

برادرم!

خون توست که سایه ی امنیت را بر فراز وطن پابر جا کرده.

باشد که پاسدار نام نامی و خون پاکت باشیم.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها