باز هم پاییز 

و

باز هم خبر شهادت.

بازهم ضجه های مادری برای فرزند برومندش.

بازهم فریاد خداوندا جگرگوشه ام را با سید الشهدا مشحور گردان!

باز هم جانی که از دست رفت تا مشتی از خاک وطن از دست نرود.

برادرشهیدم! یاور جان!

در کدامین طنین اذان صبح، از کابوس زندگی به رویای صادق ایثار و شهادت بازگشتی؟

مگر با خدای خود چه عهد سختی بستی که از فدای جان در راه وطن ابا نکردی؟

شیر حلال مادرت بود یا نان حلال سفره ی پدرت، که برای ایثار در راه وطن و برای هموطن، لحظه ای درنگ نکردی؟

برادرم!

خون توست که سایه ی امنیت را بر فراز وطن پابر جا کرده.

باشد که پاسدار نام نامی و خون پاکت باشیم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها