رفته بودی که بازگردی

رفته بودی که دیو خصم را به پیکار جوانمردانه از وطن بیرون برانی.

دیو خصم را یارای پیکار با تو نبود از در حیله درآمد و به جادوی سیاه رستم را به بند کشید.

چه جوانمردانه جان دادی در راه مام وطن

چه گل های سرخی که از خون پاکت بر دامان مادر وطن روییدند

عطر گل سرخ بود که روحم را نوازش داد

عطر گل سرخ بود که پاکی قلبت را به خاطرم آورد

عطر گل سرخ بود که لغزش اشک بر گونه های مادرت را سبب شد

شاید اگر بودی، روزی ملاقاتت میکردم و برایم از خصم دشمن و جوانمردی دوستان میگفتی

برایم از پاکی و خالصی یارانت تعریف میکردی از صبر و استقامت همرزم هایت با افتخار میگفتی 

اما اکنون که نیستی و روان پاکت نظاره گر ماست هنوز هم عطر گل سرخ از دامان مادر وطن استشمام میشود.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها